آوازهای زورخانهای در «ذره» شنیده شد
آلبوم آوازهای زورخانهای «ذره» مشتمل بر آوازهای مرشد پیشکسوت ورزشهای باستانی استاد بهرام غرقی به کوشش خشایار طیار و مهدی تفکر در بازار موسیقی منتشر شد. […]
مجموعه صوتی – تصویری «ذره» مشتمل بر یک فیلم مستند و یک آلبوم موسیقایی از آوازهای زورخانهای مرشد پیشکسوت ورزشهای باستانی استاد بهرام غرقی به کوشش خشایار طیار و مهدی تفکر از پژوهشگران و هنرمندان فعال موسیقی و تئاتر کشورمان به همت مؤسسه «شهر آفتاب» توسط نشر و پخش «جوان» به صورت محدود منتشر شد. طبق اعلام توزیع کنندگان، این مجموعه قرار بود طی ماههای گذشته به صورت سراسری پخش شود که به دلیل ماجرای شیوع ویروس کرونا پخش آن متوقف شد و قرار است بعد از آغاز خرید آثار موسیقایی توسط مؤسسات شهر کتاب به آنها برای فروش و عرضه ارسال شود. مرشد پیشکسوت بهرام غَرقی از جمله هنرمندانی است که در نوجوانی با فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای آشنا شد. او در محضر مرشد عزیز اوجی فنون ضرب و آواز را فرا گرفت و نزد پهلوان حبیب طیاری اصول ورزش زورخانهای و فرهنگ جوانمردی را آموخت. وی هم اکنون از مرشدهای به نام و صاحب سبک است که در زورخانه «آستانه» و «هاشمیه» شهر شیراز مرشدی میکند. در بخشی از توضیح مشروحی که پیرامون آلبوم صوتی «ذره» منتشر شده، آمده است: «بامدادان که خورشید از فراز قلههای سر به آسمان کشیده البرز برآمد جوانی زیبا به ظاهر، پاک در باطن، از دل تخته سنگی بیرون شد. بالا تنهای برهنه ای که شجاعانه در برابر پرتوهای خورشید سینه سپر کرد و دم از پهلوانی زد. دشنهای از جنس قدرت در دست راست و مشعلی از نور آگاهی در دست چپ. میترا؛ خداوند مهر و جوانمردی، عهد و پیمان. در نخستین لحظه ورودش به جهان هستی، خورشید را به زورآزمایی فراخواند و با آن کشتی گرفت. میترا پشت خورشید را به زمین آورد، سپس از دست راست خود را به سوی حریف شکست خورده دراز و آن را از زمین بلند کرد. با این منش نهال جوانمردی، پهلوانی، افتادگی و گذشت را برای همیشه در جان و خرد ایرانیان کاشت. در چنین فرهنگ و بستر اندیشگانی بود که زورخانه و آئین پهلوانی شکل گرفت. با ظهور اسلام، اندیشهها و اساطیر یکدیگر را تحت تأثیر قرار دادند. ایرانیان که از دریچه حکمت خسروانی به اسلامی نگریستند، نمادهای خود را وارد این اندیشه کردند و توانستند درک منحصر به فردی از اسلام به دست آورند که حاصل آن متفکرانی چون پور سینا، سهروردی و ملاصدرا شد. این ماجراها بر آیین پهلوانی هم تأثیر فراوانی گذاشت. پهلوانانی که در سپاه ساسانی به عنوان صف شکن، صفوف نخست اعراب را در هم میشکستند اینک از علی (ع) به عنوان پهلوان پهلوانان یاد میکردند و صفت مردانگی و جوانمردی را به امیرالمومنین نسبت میدادند. آئین فتوت با ورود اسلام رنگ عرفان و تصوف نیز گرفت. واعظ کاشفی در کتاب فتوت نامه سلطانی مینویسد: «تصوف میخواست راه خود را در میان مردم کوچه و بازار نیز بگشاید. برای این کار آئین فتوت پدید آمد.» چه آن تصوف و فتوت هر دو یک چیزند؛ یکی در سطح علمی اندیشهها را میپروراند و دیگری آنها را به کنشهای اجتماعی تبدیل میکند تا در جامعه نظر و عمل یکدیگر شوند که هر آینه صورت رنج بیهوده خواهد برد، آن کس که آموخت و نکرد. […] حاصل این دست به دست شدن جریانهای فکری، از زورخانه پدیدهای ساخته قابل تأمل، سرشار از نماد و اسطوره و بستری برای پژوهش؛ پدیدهای که در آن پهلوانان با ذکر یا علی وارد گود میشوند تا آئینی تمام ایرانی را انجام دهند؛ مرشد از خدا و حضرت محمد (ص) رخصت میطلبد و ورزش را با اشعار فردوسی و توصیف شکوه ایران آغاز میکند و در نهایت برای پایداری ایران و ایرانی و زنده نگه داشتن منش پهلوانی صلوات میفرستند و ورزش یا دقیقتر بگوییم آئین به پایان میرسد. آواز، کلام و موسیقی مرشد هم از این قاعده مستثنا نیست. گاهی دستگاه همایون و حماسی خوانی و اشعار فردوسی و شرح آئین پهلوانی، گاهی شور عرب و حجاز و مقام راست و مناجاتخوانی با ذکر یا علی، گاهی نیز خراباتی خوانی و سه گاه و بیات راجه، ذکر احوال دنیا و حرف دل مردم کوچه. به همین منظور در این لوح فشرده به انواع این آوازها با صدای مرشد پیشکسوت بهرام غرقی پرداختهایم. این مجموعه گاهی با هم جملات مشخصی را برای تولید حجم صوتی بیشتر اجرا میکنند و گاهی نیز هرکدام جملات جدا و متفاوتی برای ایجاد تنوع ریتمیک مینوازند. از دمام و دهل، به منظور رنگ آمیزی صوتی، ایجاد پلی ریتم و دستیابی به صدای بم مناسب استفاده شده است. در بخشی از آهنگ سعی شده با الهام گرفتن از سنت «ذکر گفتن در زورخانه» به جای ساز با ذکر «یا علی» الگوی ریتمیک ایجاد شود.» در توضیح فیلم مستند «ذره» هم آمده است: «این فیلم بر پایه اندیشه شهید راه آگاهی، «عین القضات همدانی» شکل گرفته است. ایشان بیان میدارد، راه «حقیقت» نه سیاه است و نه سفید بلکه بی رنگی است. فیلم از تاریکی مطلق آغاز میشود که نمادی است از «احدیّت»، آنگاه که هیچ نبود جز «او، بی الف و واو». سپس پرده کنار میرود، «تماشا» و از پِی آن «حرکت» آغاز میگردد. آنچه میبینیم آب زلال است و سیبهای غرق در آن. «هوس». نوپهلوان ابتدا از هفت در و هفت پله عبور میکند، سپس دست میشوید و از هفت پیچ میگذرد. از بازار گذر میکند چرا که بازار در عرفان ایران نماد قیل و قال است و از میان پارچههای رنگارنگ رد میشود زیرا عین القضات باور دارد برای رسیدن به مرحلهی «سیاهی و سپیدی» از رنگها باید گذر کرد و به طور کلی نقوش پارچه در تعبیر خواب، نماد وهم و خیال است. رهرو در اینجا پس از کسب پختگیهایی چند، این بار استوار در دالانی از سروهای آزاده به سوی نور حرکت میکند. به «گود» وارد میشود. همان جایی که آنجاست. مبارزهی سیاهی و سپیدی را میبینیم و بالاخره رها شدن از تعلقات و برگزیدن بی رنگی. این رنگ همه هوس بود یا پنداشت / او بی رنگ است رنگ او باید داشت»